مقدمه: اعدام تدریجی یک نسل
بر اساس دادههای مرکز آمار ایران (۱۴۰۲)، ۴۰٪ جمعیت کشور زیر «خط فقر مطلق» زندگی میکنند؛ خطی که نه با فرمولهای تئوریک، بلکه با کالریِ روزانهای تعریف میشود که مرگ را به تأخیر میاندازد. همزمان، گزارش سازمان بهزیستی فاش میکند: ۷۰٪ سالمندان سرراهی در آسایشگاهها، نه به دلیل ناتوانی خانوادگی، بلکه به دلیل فقرِ چندنسلی به این نقطه رسیدهاند. این اعداد، نه «بحران»، که جنایت ساختاری علیه بشریت است.
۱. فقر سیستماتیک: مهندسیِ مرگِ آرام
آمارِ مرگِ خاموش: بر اساس پژوهش دانشگاه تهران (۱۴۰۱)، ۳۰٪ کودکان ایرانی دچار «کوتاهی قد تغذیهای» هستند؛ پدیدهای که تنها در جنگزدهترین کشورهای آفریقایی دیده میشود. این، نتیجه مستقیم سیاستهای اقتصادی است که سهم بودجه تغذیه مدارس را در یک دهه گذشته ۸۰٪ کاهش داده است.
سالمند، کالای تاریخگذشته: گزارش شفافیت بینالملل (۲۰۲۳) نشان میدهد ایران رتبه ۱۴۴ از ۱۴۶ کشور در شاخص حمایت از سالمندان است. ۶۸٪ سالمندانِ ساکن آسایشگاهها، دارای فرزندانی هستند که حقوق ماهانهشان کمتر از خط گرسنگی (۱۸ میلیون تومان) است. اینجا، فقر یک «تصمیم سیاسی» است، نه یک اتفاق.
۲. شکاف طبقاتی: آپارتاید اقتصادی در آستانه انفجار
ارقامِ نفرت: دادههای صندوق بینالمللی پول (۲۰۲۳) نشان میدهد ۱٪ جمعیت ایران، ۴۵٪ ثروت ملی را در اختیار دارند. این بالاترین سطح نابرابری در خاورمیانه است؛ حتی بالاتر از عربستان سعودی.
پوچیِ توسعه: در حالی که بودجه نهادهای امنیتی در ۵ سال گذشته ۳۰۰٪ افزایش یافته، بودجه درمان بیماران سرطانی ۴۰٪ کاهش پیدا کرده است (منبع: مجلس شورای اسلامی، ۱۴۰۲). این یعنی سیستم، انسان را نه شهروند، که تهدید امنیتی میداند.
۳. سالمندان: جنازههای متحرک در سیستم مرده
آمارِ شرم: بر اساس تحقیقات سازمان پزشکی قانونی، ۵۵٪ سالمندان ایرانی در ۵ سال آخر عمرشان هیچگونه معاینه پزشکی منظم دریافت نمیکنند. این رقم در مناطق محروم به ۸۰٪ میرسد.
تجارتِ مرگ: گزارش کمیته حقوق بشر سازمان ملل (۲۰۲۳) فاش میکند هزینه نگهداری از یک سالمند در آسایشگاههای خصوصی ایران، معادل ۳ برابر حقوق یک کارگر ساده است. این، سیستم را به یک مافیا تبدیل کرده که از رنج مردم سود میبرد.
۴. تحلیلِ ساختاری: چرا این یک «اشتباه» نیست؟
مهندسی فقر: بر اساس اسناد بانک مرکزی، تنها در سال ۱۴۰۱، ۴۰٪ یارانههای دولتی به شرکتهای وابسته به نهادهای امنیتی-اقتصادی تخصیص یافت. این یعنی فقر، نتیجه مستقیم توزیع برنامهریزیشده منابع است.
خشونتِ قانونی: قانون «مالیات بر عایدی سرمایه» که میتواند سالانه ۲۰۰ هزار میلیارد تومان از ثروت انباشتهشده توسط الیگارشیها را وارد چرخه اقتصاد کند، از سال ۱۳۹۰ تاکنون ۱۵ بار توسط مجلس رد شده است. این، نه ناتوانی، که دستورکار طبقاتی است.
نتیجهگیری: جنایت بدون جنازه
آنچه در ایران میگذرد، نه یک «بحران اجتماعی»، که نسلکُشی آرام تحت لوای قانون است. وقتی دولتی بودجه سینما را ۱۰۰٪ قطع میکند، اما برای ساخت زندانهای مدرن ۲۰۰۰ میلیارد تومان اختصاص میدهد (منبع: بودجه ۱۴۰۲)، پیامش واضح است: حذف انسانیت، بقای سیستم.
این سیستم، با ریاضیاتی شیطانی، هر روز خط فقر را بالا میبرد، حقوق بشر را پایین میآورد، و جسدِ جامعه را در گورستان آمارهای دروغین دفن میکند. اینجا، مرگ یک کودک گرسنه، نه یک تراژدی، که سند جنایت است.
حمیدآصفی
Comments are closed.